ساختار نظام آموزشی در بیشتر کشورهای دنیا از ابتدای شکل گیری تا چند دهۀ اخیر بر اساس آموزش سنتی و به عبارت بهتر بر پایۀ آموزش فقط شنیداری متمرکز بوده است ، لکن با نخستین جهش های به وجود آمده در حوزۀ صنعت و تکنولوژی خیلی زود مشخص گردید که این نوع از آموزش به دلیل وجود محدودیتها و اشکالات بیشماری که در زیر بنای اصلی خود دارد به هیچ عنوان پاسخگوی پرورش و تربیت نسلی کار آمد و اثر گذار نخواهد بود ، چرا که در چنین سیستمی محوریت تدریس از طریق آموزگار به عنوان متکلم وحده و بر اساس الگوهای سنتی و محدودی می باشد که اولاًبرای دانش آموز به شدت کسالت آور و خسته کننده بوده و مضاف بر آن در چنین روشی دانش آموز از نظر ذهنی در کمتر از پانزده دقیقه به فلات یادگیری می رسد و نتیجتاً بیشتر اوقات کلاس درس به لحاظ داشتن ثمره آموزشی فاقد اثر بخشی لازم می باشد .
در این گونه از تدریس ، مربی و دانش آموز هرگز امکان دسترسی به یک بانک اطلاعاتی غنی و کامل را در فضای مدرسه نداشته و چنانچه دانش آموزی از استعداد و توانایی های بالاتری نسبت به سایرین برخوردار باشد و یا اینکه تمایل و انگیزۀ کوشش و تلاش بیشتری را در حوزۀ یادگیری داشته باشد به هیچ عنوان بستر مناسبی در راستای به کارگیری و شکوفایی چنین خلاقیتها و توانایی هایی را نخواهد یافت و به عبارت بهتر در این نوع از آموزش به نبوغ و استعدادهای درخشان و بیش از حد معمول دانش آموز توجهی نشده و بدیهی است که نتیجۀ آن اتلاف این گونه از توانایی ها خواهد بود .
از دیگر معایب سیستم های سنتی می توان به نحوۀ نا درست ارزشیابی اشاره نمود که با توجه به ساختارهای موجود قطعاً نمی تواند بر پایۀ مفهوم نگری بوده و از فاکتورهای لازم جهت یک ارزشیابی استاندارد و کارآمد برخوردار باشد.
اما وجود مشکلات و معایب ذکر شده در سیستم آموزش سنتی همۀ موضوع نبوده و دغدغۀ اصلی بیشتر کشورهای جهان به خصوص جوامع توسعه یافته مطلب دیگری بود و آن اینکه با توجه به حرکت پرشتاب پیشرفت های علمی و صنعتی و جهش های روز افزون فناوری و تکنولوژی و به تبعیت از آن جایگزینی تجهیزات و ماشین آلات الکترونیکی به جای استفاده از روشهای سنتی در بیشتر امور زندگی بشر ، رخ دادن این فرایند امری بدیهی به نظر می آمد که در آینده ای نزدیک بیشتر مشاغل و مسوولیتهای اجتماعی به نقطه ای خواهند رسید که متصدی آنها لزوماً می بایستی به دانش و مهارتهای رایانه ای کاملاً اشراف داشته و توانایی لازم جهت استفاده از تجهیزات تحت فناوری را داشته باشد.
با توجه به تمامی مسائل توضیح داده شده به خوبی می توان دریافت که نوع آموزش و نحوۀ تدریس مدارس سنتی به هیچ عنوان پاسخگوی پرورش و تربیت نسلی کارآمد و توانا که منطبق بر عصر دیجیتال و الکترونیک باشد نخواهد بود وچنانچه مسوولین جامعه ای در این اندیشه باشند که از قطار پرشتاب تکنولوژی عقب نمانده و بر این موج خروشان سوار و مستحکم بمانند ، لاجرم می بایستی سیستم آموزشی خود را بر اساس دستاوردهای دنیای امروز تغییر داده تا از این طریق بتوانند نسلهای آیندۀخود را منطبق بر ساختارهای عصر حاضر و آینده پرورش داده و تربیت نمایند .
وجود دغدغه ها و مسائل مطرح شده در چند دهۀ اخیر باعث شد که متفکران و متخصصان این حوزه در اقصی نقاط جهان به دنبال راه حلی مناسب در راستای بر طرف نمودن مشکلات موجود بوده و به همین منظور طرح ها و پیشنهادات متعددی را ارائه نمایند که اگر چه هر یک از آنها نسبت به روشهای موجود در مدارس سنتی به مراتب بهتر بوده و از بازدهی بیشتری برخوردار بودند اما هیچیک در برگیرندۀ تمامی ابعاد نیازهای مطرح شده نبوده و جامعیت لازم را در این خصوص نداشتند تا اینکه بالاخره در سال 1984 شخصی به نام دیوید پرکینز و همکارانش در دانشگاه هاروارد ، الگویی جامع را با عنوان مدرسۀ هوشمند مطرح نمودند که پس از انجام بررسی ها و آزمایشات مختلف علمی و عملی مشخص گردید که این طرح کلیۀ جوانب مورد نیاز در این حوزه را به خوبی شناسایی کرده و تمامی معایب مدارس سنتی را به بهترین نحو ممکن پوشش داده است به طوریکه با اطمینان خاطر کامل می توان اظهار نمود که توسط این نوع از مدارس امکان پرورش و تربیت نسلی آگاه ، توانمند ، متخصص و منطبق بر ساختارهای عصر دیجیتال و الکترونیک وجود خواهد داشت .
این طرح به آرامی در مدارس مختلف جهان به عرصۀ عمل درآمده و پس از مدتی کوتاه شتاب قابل توجهی یافت تا اینکه بالاخره در سالهایی نه چندان دور به میهن عزیزمان ایران نیز راه یافته و مسوولین محترم آموزش و پرورش کشور در پی تغییر ساختار مدارس سنتی به سوی مدارس هوشمند حرکتی همه جانبه را آغاز نمودند.
اما آنچه که حائز اهمیت و شایان توجه ویژه می باشد ، التفات به این نکته خواهد بود که تغییر ساختار آموزشی از مدارس سنتی به سوی مدارس هوشمند در حقیقت یک انقلاب آموزشی محسوب شده که از زوایای مبهم و ابعاد پیچیده ای برخوردار می باشد ، چرا که جهت به سرانجام رسیدن چنین رویکردی ، ایجاد زیر ساخت های متعدد در حوزه های گوناگون آموزشی ضرورت داشته و بدیهی می باشد که ایجاد چنین زیر ساخت هایی صرفنظر از به همراه داشتن هزینه های بسیار منوط به انجام مطالعه ، بررسی ، تحقیق ، مشاوره و گاها استفاده از آزمون و خطا در برخی از عرصه ها می باشد ، بنابراین به دلیل وجود مسائل ذکر شده می توان دریافت که انجام چنین تغییراتی قطعاً برنامه ای بلند مدت و چند ساله بوده که مستلزم صرف وقت ، انجام هزینه و استفاده از برنامه ریزی های دقیق و هدفمند می باشد و در صورت عدم رعایت هر یک از فاکتورهای مطرح شده و انجام هر گونه عملکرد شتاب زده و بدون برنامه ریزی ممکن است نتیجۀ عکس حاصل شده و نه تنها اصلاحاتی صورت نپذیرفته بلکه نتایج زیانبار جبران ناپذیری داشته باشد ، به طوریکه دستاورد چنین تغییراتی برای آینده سازان این مرز و بوم به جای داشتن ثمره مفید و بهینه، چیزی به غیر از آسیب در عرصۀ آموزشی نباشد .
امید آن داریم که نظام آموزش و پرورش در کشور عزیزمان ایران هر چه سریعتر و البته با ایجاد زیر ساخت های مناسب و طی یک فرایند اصولی ، پیلۀ سنتی خود را شکسته و به دنیای تکنولوژی و سیستم های بهینه اتصال کامل یابد ، تا آینده سازان این مرز و بوم این امکان را داشته باشند که در مدارس ، بهترین خدمات منطبق بر ساختارهای روز دنیا را دریافت نموده و در نهایت با داشتن پیکره ای توانمند که مملو از علم و فناوری و اخلاق باشد فردای میهن عزیزمان را آبادانی کنند .